اي شب زلفت غاليه سا وي مه رويت غاليه پوش

شاعر : خواجوي کرماني

نرگس مستت باده پرست لعل خموشت باده فروشاي شب زلفت غاليه سا وي مه رويت غاليه پوش
مشک سيه برماه مسا سنبل تر برلاله مپوشنافه‌ي مشک از گل بگشا بدر منير از شب بنما
شکر تنک يا تنک شکر آب حيات از چشمه‌ي نوشلعل لبست آن يا مي ناب باده‌ي لعل از لعل مذاب
ماه مغني گو بسراي مرغ صراحي گو بخروششمع چگل شد باده گسار شمسه‌ي گردون مشعله دار
بر بت ساقي داشته چشم بر مه مطرب داشته گوشباده گساران مست شراب جمع رفيقان مست و خراب
گر شنوم که صبر و قرار ور نگرم کو طاقت و هوشمطرب مجلسه نغمه سراي شاهد مستان جلوه نماي
گو مي نوشين بيش منوش تا نبرندش دوش بدوشپير مغان در ميکده دوش گفت چو خواجو رفت ز هوش